اللهم اشفی کل مریض

بی خبری واقعا بهترین خبره :) تا ازت بی خبر بودم...نشونی ازت نداشتم هنوز امید داشتم...گاهی با لبخند بهت فکر می کردم....هی می گفتم به دلم افتاده عوض شده...درست شده...آدم شده.... خودی نشون دادی ! هی خواستم بگم همه چی همون بود که من فکر می کردم...هی به خودم گفتم ببین عوض شده....نشد !  یا همونی بودی که همیشه بودی...یا حتی تظاهر می کردی ولی نشد.... خسته تر از هر بار... نا امید تر ار هر بار...شکستم !  د اللهم اشفی کل مریض...ادامه مطلب

تا حالا چشم به راه بوده اید ؟ شده است مسافری داشته باشید ... ؟ موقع رفتن بدرقه اش کرده باشید، با دست خودتان از زیر قرآن ردش کرده باشید .از کیفتان پول بردارید و دور سرش بچرخانید و بیندازید صندوق،توی ظرف آب بریزید پشت سرش بپاشید.شروع کنید چهارقل خواندن و آیه الکرسی فوت کردن پشت سرش...دیده اید بعدن که می رود چه غمی توی دلتان می آید ؟ جنسش از آن غم هایی است که یک دفعه می زند به اعصاب آدم...آدم خودش نمی داند دقیقا چه مرگش است فقط گیر می دهد به صد بار سابیدن سینک...گیر می دهد به این و آن....کنترل تلویزیون را بر می دارد هر یک دقیقه شبکه عوض می کند.آدم اصلا نمی داند از چه ناراحت است ...مسافر داشتن خیل اللهم اشفی کل مریض...ادامه مطلب

خودم یه جام...

دلم یه جای دیگس (:

دیگه داره باورم میشه همه چیز تقصیر من بود !

اللهم اشفی کل مریض...

همیشه شکایت می کردم که توی خوابم که می آید با همه حرف می زند الا من.... اصلن نمی بیندم.... دیشب خوابش را دیدم... روی مبل خوابیده بود.هنوز مریض بود.گوشی ام را بردم سمتش عکس چند تا بچه نشانش دادم‌.با حالت شوخی گفت این ها که همه تکراری اند...یکی دیگر نشان دادم‌گفتم دیدیش؟ بچه ی دایی است... ذوق کرد توی خواب می خندید و صفحه گوشی را نگاه می کرد...هی قربان صدقه اش می رفت....من هم حالم خوب بود...من هم می خندیدم...  چقدر دلم برایت تنگ شده آقا جون... :(: + نوشته شده در  ساعت   توسط سوسن  |  اللهم اشفی کل مریض...ادامه مطلب

پیام دادم و گفتم :

بیا...

خوشم می دار :)

 

جواب دادی و گفتی...

که من خوشم بی تو =))

اللهم اشفی کل مریض...

در زندگینامه شهید نوشته بود که دلش نمی خواست از کسی کینه ای داشته باشد. دل خود را از هر چه بدی خالی کردن.... شاید چیزی که توی همه دلم سنگینی می کند این است که هنوز هم که هنوز است قسمم را تازه می کنم تا نبخشمت.... شاید اگر ببخشم حالم خوب شود...دنیا بهتر شود.... کنار امدن با کینه ی تو... با نفرت تو... با فکر تو....ماجرایی است که سخت است..‌.همه اش درد است و تا فکرم به حوالی تو می آید قلبم تیر می کشد ...ناخود آگاه آه می کشم... آهم زندگی ات را بگیرد...همانطوری که حال من را از من گرفتی و جانی نگذاشتی....شاید از خر شیطان پیاده شوم و بگویم پا گذاشتم روی قسمی که خوردم.... بخشیدمش... + نوشته شده در  ساع اللهم اشفی کل مریض...ادامه مطلب